[94/3/27] نظر() / برچسب ها:
آمدند، زمانی که نیازمندشان بودیم. زمانی که عطر یادشان از کوچه و خیابان های شهرهایمان کم تر به مشام می رسد
و پیامی آورده بودند
شاید همان پیام پیر مرادشان بود، آن زمان که دلواپس این روزهای انقلاب شده بود و می گفت:
«...آنهایی که در این چند سالِ مبارزه و جنگ به هر دلیلی از ادای این تکلیف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و دیگران را از آتش حادثه دور کردهاند مطمئن باشند که از معامله با خدا طفره رفتهاند، و خسارت و زیان و ضرر بزرگی کردهاند که حسرت آن را در روز واپسین و در محاسبه حق خواهند کشید. که من مجدداً به همه مردم و مسئولین عرض میکنم که حساب اینگونه افراد را از حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند؛ و نگذارند این مدعیان بیهنر امروز و قاعدین کوته نظر دیروز به صحنهها برگردند. من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش میکنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد...»
شاید می خواستند بگویند چه شده است ساکتان عصر انقلاب و جنگ که به دور از معرکه در آسایش خیالی خود غوطه ور بودند امروز در جمع سینه زنان عَلَم ولایت میانداری می کنند... که چرا حساب مجاهدان راه خدا را از قاعدین کوته نظر جدا نکردید و نااهلان و نامحرمان را در انقلاب محرم دانستید
این روزها کم کم دارد باورم می شود تنهایی رهبر را
که برخی مدعیان ولایتش می خواهندش فقط برای موثق کردن اظهار نظرهای بی سر و تر خود
تا از جانبش حرف بزنند
از جلسات محرمانه اش بگویند
تکه تکه حرف هایش را به خوشایند خود کنار هم بگذارند
تا سهم بیش تری به دست آورند؛ همان ها که نان امروزشان را در نمایش ولایتمداری می بینند
همانها که در رسوایی شان همین بس که جنازه شهدا را هم دست آویز منافع حزبی شان می کنند